Wednesday, March 20, 2013

آتش ِ بهار آزادی̊ از دل ویرانه ی خود کامه گی سرمایه̊ زبانه خواهد کشید



مردم ایران با وجود تمامی تلخ کامی ها و رنج ها ی بسیاری که در درازنای تاریخ از سوی حاکمان بر آنان تحمیل شده  است، همواره از ستاینده گان شادی بوده اند و به هر انگیزه و مناسبتی جشنی به پا کرده اند و دمی شاد زیسته اند. هر چند تا آن جا که بیاد می آوریم در شب تیره و تار خودکامه گی̊ زنده گی را تجربه کرده ایم، اما همواره ستاینده ی روز و نور بوده ایم. گرچه زمستان̊ طولانی ترین فصل ِ تاریخ زنده گی مان بوده است، اما همیشه ستایش گر بهار بوده ایم. درست است که همواره به بندمان کشیده اند و پای در بند زیسته ایم، اما هرگز شوق پرواز از تن زخمی و روان فرسوده مان رخت برنبسته است. هر چند خودکامه گان کوشیده اند ما را از محنت دیگران بیگانه سازند، اما سرود بنی آدم اعضای یک پیکرند، بر لبان بی قرار ما جاری بوده است. با وجود تمامی کوشش حاکمان در پاسداری از امر کهنه و ترویج کهنه خویی، مردم در تکاپوی بهتر زیستن̊ از امر کهنه گسسته اند و به امر نو خوشا آمد گفته اند.
جشن نوروز با بُن مایه های اسطوره ای و ساختار آیینی و رخدادی کیهانی و گاه شمارانه، یکی از جشن های باستانی ایرانیان در ستایش شادی، آزاده گی، رهایی، هم بسته گی انسانی و نوگرایی و نوجویی بوده است. گذشته از این، پس از حمله و تسخیر ایران توسط مسلمانان، برگزاری جشن نوروز با تمامی جرح و تعدیل های آن، به نمادی از دیالک تیک انطباق و ایستاده گی اجتماعی- فرهنگی در برابر فاتحان مسلمان تبدیل شد.
اکنون اما، برگزاری جشن و آیین نوروز، واجد معنا و کارکردی فراخ تر و فراتر از معنا و کارکرد تاریخی آن شده است. نخست آن که برگزاری نوروز، اکنون به رخدادی سیاسی- اجتماعی - امنیتی تبدیل شده است. به همین سبب حاکمان از چالش های امنیتی چهارشنبه سوری و برجسته تر شدن تضاد ایرانیت و اسلامیت می هراسند؛ و هر سال می کوشند با سرکوب جوانان و حذف و ادغام جشن نوروز در باور های اسلامی بر هراس ها و چالش های امنیتی- سیاسی نوروزی خود غلبه کنند. مردم نیز می کوشند با برگزاری هر چه باشکوه تر این جشن، بیزاری خود را از ارزش ها و فرمان های دین دولتی و دولت دینی آشکارا بیان کنند. دوم آن که در خریدهای نوروزی، فاصله ها و تضادهای طبقاتی جامعه عریان تر از پیش آشکار و افشا می شود. در نوروز، درد آورتر و رنج بارتر از پیش کارگران و تهی دستان، با پوست و گوشت خود این حقیقت را فریاد می کشند که فقر نه فقط احتضار فضیلت، بل احتضار شادی است، و برای برای شاد زیستن باید آزاد و برابر بود. سوم آن که، هر چند با ثبت جهانی نوروز این فرصت و امکان فراهم شده است تا برگزاری نوروز به مثابه تجلی هم بسته گی انسانی و فراملی درک شود؛ اما ناسیونالیست های عظمت طلب آریایی، می کوشند نوروز را به درفش تهیجی- ترویجی آموزه های ارتجاعی خود بدل کنند.
نوروز آن گاه خجسته و فرخنده است که پیام آور شادی و رهایی و هم بسته گی انسانی باشد. انسان ها آن گاه می توانند از "بهار کام گیرند" و "چون گل با نسیم برقصند" و "مست شوند از آفتاب" که نشانی از زمستان سرمایه نباشد. با این همه تا فرا رسیدن چنان بهاری، امیدوارم هر نوروزتان گامی به سوی آن بهار دل انگیز باشد.

Monday, March 11, 2013

زخم آبه ی وجود




همین که پلک هایم گره می خورند
یا در خود فرو می پاشم
 صدایی در هم شکسته               سر بر می کشد
و نگاهم را در تاریکنای وجودم
                                       غرق می کند
همین که گره گشوده می شود
یا از خود به بیرون پاشیده می شوم
زخم خند سرخ صورتم
                              مرهم نگاهم می شود.

Monday, March 4, 2013

جنبش زنان و رهایی جامعه ی ایران



سی و چهار سال پیش، دو هفته پس از سرنگونی سلطنت پهلوی، خمینی طی فرمانی خواهان الغای قانون حمایت از خانواده - قانون مصوب ۱۳۴۶ و بازنگری شده در ۱۳۵۴ - شد.  و ده روز پس از آن نیز درست شب پیش از هشت مارس فرمان حجاب اجباری را صادر کرد. در روز هشت مارس نیز گاو گند چاله دهانانه حزبُ الاهی با شعارهای« یا روسری یا تو سری» و « مرگ بر عروسک های غربی» به صف زنان آزادی خواه و برابری طلب حمله ور شدند. در حقیقت این زنان که در پروسه ی انقلاب، آزاده گی و سرافرازی را تجربه کرده بودند، برای دفاع و تعمیق آزاده گی و سرافرازی به خیابان آمده بودند. زنانی که یک صدا فریاد می زدند« ما انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم »  زنان با این شعار رادیکال خود، درآن بحبوحه ی مستی بسیاری از نخبه گان و توده ی مردم، ضمن دفاع از سویه ی رهایی بخش انقلاب به افشای اراده ی واپس گرایانه ی حاکمان اسلامی پرداختند.
حال پس از گذشت سی و چهار سال، در موقعیتی که جامعه‌ ی ایران در آستانه‌ ی رهایی سرنوشت ساز تاریخی خود قرار گرفته است. یعنی در موقعیتی که میل به رهایی در تار و پود جامعه ریشه دوانده، و شور آگاهی رهایی بخش، پرده‌های پندار خرد ستیزی و خرد گریزی را دریده و کالبد  سنت را، از منبر داوری به زیر کشیده و بر تخت تشریح نشانده، و تیغ های تیز جنبش‌ها‌ی اجتماعی- طبقاتی، بافت‌ها و غده‌های سرطانی جامعه را نشانه گرفته‌اند، و شورشعله‌ی فعالان جنبش‌ها در دل تاریک شب دیرینه، میلیون‌ها شمع برافروخته است. باید دید جنبش زنان در این میانه چه جای‌گاهی دارد و تا کنون در این راستا چه نقشی ایفا کرده است. جنبش زنان به اعتبار کارنامه‌ ی پیکار تاریخی سه دهه‌ ی گذشته اش، با وجود تمامی فراز و نشیب ها و کاستی‌ های ‌اش، یکی از عمیق ترین، گسترده ترین و رادیکال ترین نیروهای پیش برنده ‌ی رهایی تاریخي جامعه ‌ی ایران بوده و خواهد بود. 
چرا عمیق ترین، گسترده ترین و رادیکال ترین؟ زیرا:
 - جنبش زنان، پنهان‌ ترین و درونی‌ ترین لایه‌های فرهنگ و روابط استبدادی را در زیست سپهر فردی – اجتماعی و خودآگاه و ناخودآگاه فردی- جمعی جامعه ‌ی ایران، آشکار و برجسته ساخته و بخش قابل توجهی از جامعه را علیه آن روابط و فرهنگ برانگیخته است.
- جنبش زنان، با فریاد صدا های خفه شده‌ ی زنان در تاریخ مذکر، گوش جامعه‌ ی تک صدایی را با صدای غریبه ‌ی نیمه‌ ی خود آشنا کرده؛ و میلاد خجسته‌ ی فرهنگ چند صدایی را فریاد زده است.
- جنبش زنان، با طرح و بسط گفتمان‌های زنانه، علیه تصورات و کلیشه های زن ستیز، شوریده و ذهن و زبان زنانه را وارد فضای گفتمانی جامعه کرده است.
- جنبش زنان، با عصیان علیه تابوهای جنسی، تن و تمنا‌های جنسی را از زندان ِ فرهنگ تابو پرور رها کرده  و شور عاشقانه را در فرهنگ زنده گی جاری کرده است.
- جنبش زنان، با نقد و نفی باورهای زن ستیز مذهبی و جزم های دینی به رشد و بسط گفتمان های  لائیک و خرد باور، یاری رسانده و افق  و دریچه‌ ی روشنی، فرا راه جامعه گشوده است.
- جنبش زنان، با نقد و نفی بی امان باورها، ارزش‌ها و هنجارهای الا هیات فرهنگی و فرهنگ الاهیاتی، منابع ِ مشروعیت بخش ِ گفتمان های الا هیات سیاسی را بی اعتبار کرده است.
- جنبش زنان، با شوریدن علیه قوانین شرعی و تکالیف الاهی زن ستیز، نقد و شورش علیه الا هیات اسارت بار حقوق اسلامی را تعمیق بخشیده است.
- جنبش زنان، با ایجاد محافل و شبکه‌ های ارتقا آگاهی و سازمان دهی کمپین‌های توده‌ای و شرکت فعال درعرصه ی پیکارهای دموکراتیک  و طبقاتی توانسته‌اند هویت اجتماعی مستقل خود را در تار و پود جامعه حک کنند.
- جنبش زنان با حضور تاریخ ساز خود سبب بسط و رشد فمینیزه شدن ذهن و زبان جنبش‌ها و گرایش‌های فکری در جامعه شده است.
- جنبش زنان نه فقط  علیه ارزش‌ها و هنجارهای زن ستیز قدرت سیاسی حاکم، بل علیه ارزش‌ها و هنجارهای زن ستیز حاکم بر جامعه نیز شوریده است.
- جنبش زنان توانسته است سخت جان‌ ترین ساختار زن ستیز جامعه، یعنی خانواده‌ی پدر- مرد سالار را، سخت سست بنیاد کند. و با نقد و نفی آن کانون استبدادی و استبداد پرور، زمینه ساز رشد خانواده‌ ی دموکراتیک و مشارکتی شود. بر این پایه می‌توان امید داشت که بخشی از نسل آینده فرایند جامعه پذیری را بیرون از الگوهای پدر- مردسالار تجربه کند.