همین که پلک هایم گره می خورند
یا در خود فرو می پاشم
صدایی در هم شکسته سر بر می کشد
و نگاهم را در تاریکنای وجودم
غرق می کند
همین که گره گشوده می شود
یا از خود به بیرون پاشیده می شوم
زخم خند سرخ صورتم
مرهم نگاهم می شود.
No comments:
Post a Comment