Tuesday, December 1, 2009

چرا باید بنویسم انسانی ولی بخوانیم سوسیالیستی؟



درآمد

رویدادهای سیاسی چند ماهه ی اخیر سبب دگرگونی های بسیاری در زمینه و زمانه ی پراتیک و اندیشه ی سیاسی شده است. بر بستر این رویدادها بسیاری از صف آرایی های سیاسی و نظری گذشته درهم ریخته و بی اعتبار شده اند و صف آرایی های جدیدی شکل گرفته و بسط می یابند. تا بدین جا یکی از پی آمدهای اعتراض های توده ای اخیر، تقویت خط مشی همه با هم بودن و سیاست پیکار پوپولیسم ضد استبدادی بوده است. بی شک احیاء سیاست پوپولیسم ضد استبدادی، به طور عام به معنای تضعیف سیاست پیکار طبقاتی و به طور خاص به معنای تضعیف سیاست مستقل کارگری است. بازتاب تقویت سیاست پوپولیسم ضد استبدادی و تضعیف سیاست مستقل کارگری را به خوبی می توان در روند استحاله ی تمام عیار حزب کمونیست کارگری مشاهده کرد. سیر این استحاله را در یک نگاه اجمالی شاید بتوان این گونه به تصویر کشید. حزب کمونیست کارگری، ابتدا در عالم نظر با از آن خود جلوه دادن این اعتراض های خیابانی، کوشید سیاست پوپولیسم ضد استبدادی حاکم بر این اعتراض ها را پنهان کرده و این اعتراض ها را کارگری و سوسیالیستی جلوه دهد؛ در ادامه و در عمل اما با در پی اعتراض ها دویدن، و طرح شعار« انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی»، کوشید جلوه گری های دست و پا گیر و ذهنی سوسیالیسم کارگری خود را پنهان کرده و به چهره ای آشنا در میان صف پوپولیست های ضد استبدادی تبدیل شود. از آن جا که رهبران حزب کمونیست کارگری نمی توانند یکباره سیمای سیاسی حزب خود را به طور کامل از شر جلوه گری های سوسیالیستی رها کنند، بناگزیر در گام نخست می کوشند، سیمای پوپولیسم ضد استبدادی خود را با عبارت پردازی های سوسیالیسم شرمگینانه پنهان کنند. بی شک دیگر شعار صریح و بی پرده ی انقلاب کارگری و جمهوری سوسیالیستی نمی تواند بیان گر و بازگو کننده ی سمت و سوی پراتیک سیاسی این حزب باشد، در نتیجه رهبران حزب در ایام برزخی حیات سیاسی خود، با انتخاب شعار انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی می کوشند هم در صف پوپولیست ها و لیبرال های انسان باور برای خود جایی دست و پا کنند، هم با بندبازی های کلامی، چند صباحی دیگر به جلوه گری های سوسیالیستی خود ادامه دهند. به همین دلیل به صراحت فریاد می زنند انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی، اما شرمگینانه از ما می خواهند بشنویم انقلاب کارگری برای جمهوری سوسیالیستی.

دلیل تراشی های تئوریک

رهبران حزب کمونیست کارگری، از یک سو برای به حداقل رساندن هزینه های سیاسی – تشکیلاتی این چرخش آشکار طبقاتی، و از سوی دیگر برای انقلابی و سوسیالیستی جلوه دادن آن، می کوشند این چرخش طبقاتی را محصول در افزوده های مدرن و سوسیالیستی خود وانمود کنند. محمد آسنگران در مقاله ی « در باره ی شعار انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی » در همین راستا می نویسد: « انقلابی انسانی برای حکومتی انسانی جواب و آلترناتیو امروز کمونیست ها به حکومت های دست ساز بورژوازی بر مبنای ملیت و قومیت و مذهب است. این شعار تاكيد بر انسانی بودن انقلاب و حکومت دارد.» اول آن که حکومت های دست ساز بورژوازی نه بر مبنای ملیت و قومیت و مذهب، بل بر مبنای رابطه ی کار و سرمایه شکل گرفته و می گیرند. دوم آن که ملیت و قومیت و مذهب در این حکومت ها، پوششی است ایده ئولوژیک برای پنهان کردن سلطه ی سرمایه بر جامعه. سوم آن که ملیت و قومیت و مذهب، مبنای تعریف این ایده ئولوژی های بورژوایی از مفهوم انسان و تفکیک و بیگانه کردن افراد و گروه های اجتماعی از یک دیگر است. به عبارت دیگر بورژوازی بر اساس این هویت های جعلی ایده ئولوژیک، از سویی مبنای طبقاتی حکومت خود را پنهان می سازد، از سوی دیگر مفهوم نامتعین و انتزاعی انسان را اسیر تعین های انضمامی و بیگانه ساز ملیت و قومیت و مذهب می کند. بر این پایه می توان گفت مفهوم انتزاعی و نامتعین انقلاب انسانی و حکومت انسانی نیز پوششی ایده ئولوژیک برای پنهان کردن سیاست پوپولیسم ضد استبدادی و تداوم حاکمیت و سلطه ی سرمایه است. در حقیقت حزب کمونیست کارگری مفهوم نامتعین و انتزاعی انقلاب انسانی و حکومت انسانی را جایگزین مفهوم انضمامی و ناکارآمد انقلاب خلقی و حکومت خلقی کرده است. به بیان دیگر انقلاب انسانی، مفهومی در تقابل با انقلاب کارگری و مفهوم حکومت انسانی نیز مفهومی در تقابل با حکومت کارگری است، نه آن گونه که محمد آسنگران وانمود می کند، معادل و همتراز آن. نکته ی آخر آن که حزب کمونیست کارگری با نفی آموزه ی انسان باوری طبقاتی مارکس، و روی آوری به تصورات انسان باورانه ی فرا طبقاتی، در واقع از نظر تئوریک نیز به تصورات ایده ئولوژیک پیشا مارکسی پناه برده است.

No comments:

Post a Comment