Friday, November 22, 2013

کهریزک افشاگر جهنم برساخته ی نظام حاکم

نقدی بر صادق زیبا کلام


افشای جنایات و فجایعی که در شرایط اضطراری پسا انتخاباتی سال 88، در کهریزک رخ داد، زمینه ساز کشف کهریزک یا در معرض دید قرار گرفتن آن شد. کهریزک به مثابه مثال استثنایی نهفته در مجموعه ی زندان های ایران، بهتر از قاعده، حقیقت کل جهنم برساخته ی نظام حاکم را آشکار و افشاء کرد. کشف کهریزک چنان بر نظام حاکم گران آمد که در دل آن شرایط اضطراری، حاکم را واداشت تا حکم  بسته شدن و حذف آن دریچه ی افشاگر را به طور علنی اعلام نماید. اما کار از کار گذشته بود و مردم توانسته بودند از دریچه ی کهریزک، پیکر عریان نظام حاکم را دید بزنند.
هر چند تاکنون کل فجایعی که با شکل گیری کهریزک رخ داده مورد توجه جدی قرار نگرفته، و از دریچه ی کهریزک به کل مجموعه ی زندان ها و مهم تر از آن به کل نظام حاکم کمتر نگریسته شده است. با این وجود، هم چنان تصویر و حقیقتی که از دریچه ی کهریزک در معرض دید قرار گرفته است، چون زخم چرکین دهان گشوده ای بر پیکر نظام حک شده است. به همین علت است که هر از گاهی، عناصری از درون نظام و یا از درون دل یسته گان به حفظ و ترمیم و اصلاح نظام، می کوشند با التیام این زخم، به حذف آن یاری رسانند. هر چند تمامی کوشش های تاکنونی این عناصر نه تنها سبب التیام این زخم نشده است، بل با هر بار سخن گفتن از این زخم، در عمل نمک بر این زخم پاشیده اند و با دستکاری خود این زخم را تازه تر و عفونی تر کرده اند، مهم تر از آن چهره ی بزک کرده ی خود را نیز بیشتر افشا کرده اند.
برای نمونه آقای صادق زیبا کلام در یادداشتی با عنوان "مقصر کهریزک کیست؟" که در روزنامه ی آرمان امروز چاپ شده است و در سایت جرس نیز منتشر شده است، با اشاره به مصاحبه ی رئیس پلیس کشور، سردار احمدی‌ مقدم، که با اشاره و اجازه ی رهبر، کوشیده تا با مقصر اصلی جلوه دادن قاضی سعید مرتضوی، زمینه را برای قربانی کردن وی فراهم کند. می گوید: « سوال اساسی اما آن است که در این سرگذشت تلخ و دردناک که چند جوان که جرمی اثبات ‌شده نداشتند فوت می ‌شوند، مقصر اصلی کیست؟ به گمانم مقصر اصلی و واقعی در این ماجرا نه قاضی مرتضوی بوده، نه رئیس پلیس تهران و نه هیچ یک از مقامات مسئول نیروی انتظامی. البته قوه ‌قضاییه در این زمینه ورود به موقع داشت. در پرتو نبود نظارت بهنگام است که این افراد عملا براساس دیدگاه خود که تصور می ‌کنند دقیق است هر تصمیمی می‌ گیرند اما چون حساب شده نیست تبعاتی به دنبال می‌ آورد که باقی ارکان را نیز تحت‌ الشعاع رفتارهای خود قرار می‌ دهد.» نخست آن که مساله ی اصلی آن نیست که چند جوان که جرمی اثبات شده نداشتند فوت می شوند، بل مساله ی اصلی وجود کهریزک به مثابه فضا و مکانی است که در آن افراد به حیات برهنه ی صرف کاسته می شوند و به ساده گی شکنجه و تحقیر و سلاخی می شوند. آقای صادق زیبا کلام، به نفس وجود کهریزک اعتراضی ندارد، مهم تر آن که حتا به زندانی شدن سارق و قمه کش و زورگیر در کهریزک نیز اعتراضی ندارد، بل تنها اعتراض وی آن است که: « قاضی مرتضوی نمی‌ توانسته نداند که کهریزک چگونه جایی است. وی به عنوان دادستان تهران، نمی‌ توانسته نداند که چه افرادی در کهریزک نگهداری می‌ شده‌اند یا نمی ‌توانسته نداند که افرادی که دستگیر شده‌ بودند افرادی عادی بوده‌ اند نه سارق، قمه‌ کش و زورگیر.»
دوم آن که پرسش اصلی این نیست که چه کسی مقصر است، بل پرسش اصلی آن است که طراحی و تاسیس کهریزک چه ضرورت و چه نسبت و جایگاهی در کل نظام دارد؟ با تمرکز بر این پرسش است که می توان به نقش افشاگر کشف کهریزک پی برد. کهریزک جسمیت یافته گی نظامی است که "آدم کردن" و یا "هلاک کردن" "خس و خاشاک" و "اراذل و اوباش" و "خود فروخته گان" و "وطن فروشان" و... را ضامن تداوم قدرت و حیات سیاسی خود می داند. بنابراین زندانی کردن خس و خاشاک 88 در کهریزک، نه محصول خطای فردی و یا انحرافی در هنجار حاکم، بل هنجار بنیادین و محصول ضروری نظام حاکم است. "خس و خاشاک" و "خود فروخته گان" و "وطن فروشان" دستگیر شده در اعتراض های 88 در هر مکانی که زندانی می شدند، آن مکان به کهریزک تبدیل می شد.
سوم آن که در شرایط اضطراری چون سال 88، کل نظام حاکم به دستگاه سرکوب تبدیل می شود. مگر آقای زیبا کلام فراموش کرده اند که نماینده گان افسارگسیخته ی مجلس، چگونه صحن مجلس را به دادگاه صدور حکم اعدام موسوی و کروبی تبدیل کرده بودند. یا ایشان فراموش کرده اند که "کارآفرینان اسلامی" چگونه اسلحه به کمر و عربده کشان به سرکوب معترضان می پرداختند. بنابر این بر خلاف تصور ایشان " نظارت بهنگام" هیچ ناظر و نهاد نظارتی نمی تواند در چنین شرایطی مانع خلق کهریزک و استفاده از کهریزک شود. در نتیجه بر خلاف تصویر واژگونه ای که ایشان می کوشند به خورد خواننده ی خود دهند، تصمیم افراد جنایت پیشه ای چون قاضی سعید مرتضوی، در چنان شرایطی، نه تصمیمی بی حساب و غیر دقیق، بل به طور کامل دقیق و حساب شده بوده است. مهم تر آن که مقصر اصلی نه آن گونه که ایشان می پندارند، "نبود نظارت بهنگام"، بل وجود و حضور نابهنگام نظام حاکم است.
 

No comments:

Post a Comment