Sunday, December 14, 2008

بهای رویای شیرین گنجی


گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی آن هم به شیوه ی مسالمت آمیز، مساله و دغدغه ی مرکزی گفتمان سیاسی اکبر گنجی است. و به نظر وی یکی از شرایط لازم تحقق این پروژه ی سیاسی، شعار جنایات دیکتاتورها را به بخش و فراموش نکن است. البته نا گفته نماند که شرط تحقق ِ شعار جنایات دیکتاتورها را به بخش و فراموش نکن هم در گرو تحقق گذار مسالمت آمیز است. چرا که به نظر گنجی اگر جامعه ی ما در یک پروسه ی انقلابی و با یک گفتمان انقلابی بخواهد از اقتدار گرایی گذار کند ابتدا به سرکوب، ارعاب و حذف دیکتاتور ها و سپس نیز به <انقلاب فرزندان خود را می خورد>، خواهد رسید و نه به دموکراسی . بر این پایه به نظر گنجی خشونت و سرکوب پی آمد طبیعی انقلاب است، درست مثل رویش میوه بر روی درخت. در نتیجه برای پرهیز از خشونت و سرکوب و تحقق شعار جنایات دیکتاتورها را به بخش و فراموش نکن باید از انقلاب کردن پرهیز کرد. به نظر گنجی حتا اگر رژیمی با سد کردن راه های اصلاحات، انقلاب را گریز ناپذیر کند، باز ما نباید در انقلاب مشارکت کنیم ، چرا که در آن صورت درست است که مسئولیت اخلاقی و حقوقی انقلاب در درجه ی اول با رژیم حاکم است ، اما ما نیز در دادگاه تاریخ به عنوان شرکت کننده گان در انقلاب شریک جرم رژیم حاکم محسوب می شویم. بر این پایه برای تحقق گذار مسالمت آمیز از اقتدار گرایی به دموکراسی شرط لازم جنایات دیکتاتورها را به بخش و فراموش نکن و شرط کافی نفی گفتمان انقلابی و مقابله با مشارکت کننده گان در انقلاب است. در نتیجه گنجی منادی بخشش دیکتاتورها و سرزنش گر حق استفاده از انقلاب اجتناب ناپذیر است.

گنجی می پرسد: ما می گوییم جنایت کارانی که در عرصه ی سیاست جنایت کرده اند این ها را برای چه می خواهیم مجازات بکنیم. ما قصد مان انتقام است یا پیش گیری است ؟ اگر پیش گیری است، ما می خواهیم نظام دموکراتیک درست بکنیم، ما که نمی خواهیم نظام دیکتاتوری درست بکنیم.

ما برای اجرای عدالت خواهان محاکمه ی جنایت کاران دیکتاتور هستیم نه انتقام. ارزش نظم دموکراتیک برای ما در گرو اجرای عدالت است، بر این پایه شعار ما این است نه بخشش نه انتقام، اجرای عدالت. حال پرسش این است آیا گنجی می تواند مدافع خواست و حق اجرای عدالت باشد ؟ متاسفانه باید گفت به هیچ وجه، چرا که حق اجرای عدالت نیز چون حق انقلاب، مانع تحقق گذار مسالمت آمیز و پای بندی به شعار جنایات دیکتاتورها را به بخش و فراموش نکن است.

گنجی در ادامه می گوید: می گوییم اگر ما همان کارهایی که دیکتاتورها کرده اند بخواهیم انجام دهیم، خوب ما هم می شویم دیکتاتور و جنایت کار.

نگرانی گنجی این است که ما برای تحقق اجرای عدالت همان کارهایی را بکنیم که دیکتاتورها برای اجرای سرکوب و ستم با ما کرده اند. برای مثال آن ها را شکنجه کنیم ، اعدام کنیم، و یا آنها را در بی دادگاه های نمایشی و فرمایشی، مخفیانه و بدون وکیل مدافع و هیات منصفه محاکمه کنیم. تا آن جا که به اپوزیسیون دموکرات و رادیکال برمی گردد با ید گفت این نیروها خود را پای بند به ارزش ها و هنجارهای دموکراتیک می دانند و به حقوق مدنی و قضایی شهروندان دیکتاتور نیز وفاداراند. نه آن ها را شکنجه خواهند کرد و نه مخفیانه و بدون وکیل مدافع و هیات منصفه آن ها را محاکمه می نمایند و مهم تر آن که هرگز آن ها را اعدام نیز نخواهند کرد.

حال من نیز از اکبر گنجی پرسشی دارم : چرا باید جانیانی را که در بیست و هفت سال گذشته از هیچ جنایتی در حق ملت ایران کوتاهی نکرده اند برای اجرای عدالت محاکمه نکرد ؟ به گمان من پاسخ این پرسش، نه درمتن و بافت ملاحظات حقوقی و اخلاقی ، بل در متن و بافت یک پروژه ی سیاسی است که قابل درک و هضم کردن است. گنجی ازمردم ایران می خواهد نه فقط در پروسه ی گذار از اقتدار گرایی به دموکراسی از هر گونه اعمال قهر آمیز پرهیز کنند بل می خواهد به حاکمان نیز تضمین امنیتی دهیم که فردای پس از گذار نیز هیچ خطری متوجه آن ها نخواهد شد. در واقع گنجی می پندارد با این تضمین های امنیتی می توان از میزان مقاومت قهر آمیز حاکمان فعلی در پروسه ی گذار کاست و سرانجام نیزمی توانیم با همراهی همه و یا بخش قابل ملاحظه ای از حاکمان اقتدار گرای امروز فردای دموکراسی را تحقق بخشیم. این آن رویای شیرینی است که باید برای تحقق اش اجرای عدالت و حق انقلاب را قربانی کرد.


No comments:

Post a Comment