Sunday, December 14, 2008

سیاست فاجعه بار و هم کاری با نیروهای امنیتی


با خواندن یادداشت اعتراضی سهراب مبشری در سایت اخبار روز با عنوان: تهمت ناروا جرم است، فرج سرکوهی دروغ می گوید راستش بسیار آزرده شدم. همین آزرده گی هم سبب شد تا این یادداشت را بنویسم. یادداشت کوتاه و اعتراضی سهراب مبشری نه تنها منصفانه و مستدل نیست، بل لحنی عصبی و تهدید آمیز دارد. امری که می تواند به

فضای گفت- و- گو آسیب جدی بزند. شاید بهتر آن باشد که پیش از هر حرف و حدیثی ببینیم

گفت- و- گو بر سر چیست ؟

فرج سرکوهی در بخشی از مقاله ی «واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷» درباره ی عمل کرد و موضع گیری حزب توده و سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت ) نوشته است : « دو سازمان بزرگ چپ سنتی هوادار شوروی با دفاع و همکاری با بنیادگرایان در استقرار استبداد اسلامی ــ که بعدتر آن ها را سرکوب کرد ــ نقشی موثر ایفاء کرده و از منظر بیش تر روشنفکران ایرانی در نتایج فاجعه شریک، سهیم و مسئول بودند. برخی تا پای همکاری با پلیس امنیتی نظام و لو دادن مخالفانی که اعدام شدند پیش رفته و نشان دادند که ذهنیت ایدئولوژیک ــ تقلیل تنوع رنگارنگ و متحول هستی به اصول و دگم های ساده، منجمد و بسته ــ می تواند آرمان های زیبای بشری و آرمان گرایانی باورمند را تا آن جا بکشاند که برای سرکوب رقبای فکری و سیاسی خود ــ آن چه ضد انقلاب ارزیابی می شد ــ با پلیس استبداد همکاری کنند.» سهراب مبشری درپاسخ به هم این بند نوشته ی سرکوهی یادداشت خود را نوشته است. مبشری در ابتدا می گوید: « در اینکه سیاست سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در دفاع از جمهوری اسلامی در فاصله ۱٣۵۹ تا ۱٣۶۱، به غایت فاجعه‌بار و غیرقابل توجیه بود، تردیدی نیست.» کمی پایین تر در ادامه می گوید: « اما آنجا که فرج سرکوهی در یک جمله، انتقاد بجا به سیاست حزب توده ایران و سازمان اکثریت را با نسبت دادن تهمت ناروای همکاری با پلیس امنیتی جمهوری اسلامی همراه می‌کند، در یک کلام و به سادگی دروغ می‌گوید.» دروغی که به زعم سهراب مبشری « روی دیگر سکه «اقرار»ی است که جمهوری اسلامی در سال ۱٣۶۲ به زور شکنجه از برخی رهبران حزب توده ایران گرفت مبنی بر اینکه این حزب قصد کودتا داشته است.» در خاتمه نیز سرکوهی را تهدید می کند که « سرکوهی اگر بدون ارائه شواهد محکمه‌ پسند، ادعای همکاری «چپ سنتی هوادار شوروی» با پلیس جمهوری اسلامی را باز هم بپراکند، نباید از این گله کند اگر در دادگاه‌های اروپا وادار شود این ادعا را رسماً پس بگیرد. اروپای غربی «شهر هرت» نیست.»

اختلاف بر سر چیست؟

بر پایه ی آن چه از نوشته ی سرکوهی و مبشری نقل کردم به روشنی مشخص است که اختلاف بر سر چیست. سرکوهی مدعی شده است که یکی از پی‌آمدهای منطقی موضع گیری‌های سیاسی و ره نمودهای تشکیلاتی حزب توده و اکثریت آن بوده است که برخی ازآنان برای سرکوب نیروهایی که ضد انقلاب ارزیابی می کردند با نیروهای امنیتی نظام همکاری کرده اند. مبشری بر این باور است که درست است که سیاست آن سال‌های حزب توده و اکثریت فاجعه بار وغیر قابل توجیه است، ولی چون سند محکمه پسندی که دلالت بر همکاری پلیسی حزب توده و اکثریت بکند وجود ندارد، بنابر این آن سیاست های فاجعه بار، منطقا منجر به همکاری امنیتی با نیرو‌های سرکوب گر نشده است.

سند محکمه پسند

مبشری خود می گوید رهبران مجاهدین بیش ازبیست و پنج سال است که این تهمت دروغ را، بدون داشتن حتا یک سند به طور مرتب بیان می کنند، پرسشی که با خواندن اعتراض ایشان برای من پیش آمده این است که آقای مبشری عزیز در این همه سال ها چرا مجاهدین را در اروپا به پای میز محکمه نکشیدند تا دست از این تهمت ناروا بر دارند؟ تا دیگران به گفته ی ایشان طوطی وار به تکرار آن نپردازند.

مبشری خود به خوبی می داند که اسناد هم کاری‌های امنیتی در اختیار نیروهای امنیتی حاکم است که در شرایط کنونی امکان دست رسی به آن میسر نیست؛ در واقع آن چه اکنون می توانیم به آن استناد کنیم اطلاعی است که قربانیان زنده ی این هم کاری ها می توانند در اختیار ما بگذارند. متاسفانه تا به حال برای مکتوب کردن و گردآوری این اطلاعات در یک مجموعه تلاشی صورت نگرفته است. شاید با به دادگاه کشیدن سرکوهی، این فرصت فراهم شود تا این اطلاعات نیزبیان شوند و در یک مجموعه به چاپ رسند.

چنان که دیدیم مبشری با استناد به خاطرات رفسنجانی تهمت ناروای کودتا علیه جمهوری اسلامی را افشا کرد، پس به من نیز باید حق دهد که با استناد به خاطرات رفسنجانی به گویم ادعای سرکوهی دروغ نیست چرا که رفسنجانی در خاطرات خود گفته است: « آقایان کیانوری و عمویی از رهبران حزب توده آمدند و اطلاعاتی آوردند. معمولا با دادن اطلاعات با مسئولان رابطه برقرار می کنند، و از این که به آن ها اعتماد نمی کنیم،اجازه ی سفر به خارج به آن ها نمی دهیم و دفترشان را آزاد نمی کنیم؛ گله و شکایت داشتند.» کارنامه و خاطرات رفسنجانی. چاپ سوم صفحه 274 به نقل از سایت گلشن صفحه ی اسناد و مدارک.

یا در جایی دیگر می گوید: « کیانوری و عمویی از حزب توده آمدند. گزارشی از فعالیت ضد انقلابی یک گروه کمونیستی بنام اتحادیه کمونیست‌ها و دادن اسلحه به انشعابیون کردستان، از دموکرات ها برای جنگ با آنها و حرکت ضد انقلاب در مرزهای ترکیه با ایران دادند.» همان جا صفحه ی 226

مواضع و ره نمودها

من بر این باورم که در شرایط کنونی با نگاهی به مواضع و ره نمودهای سیاسی فداییان اکثریت بهتر می توان درباره ی ادعای سرکوهی و مبشری داوری کرد. بر این پایه من در ادامه تلاش می کنم به گوشه هایی از مواضع و ره نمودهای حزب و اکثریت که در آن به ضرورت هم کاری با نیروهای امنیتی تاکید شده، اشاره کنم. لازم به یاد آوری است که این متن ها را من از سایت گلشن، صفحه ی اسناد و مدارک و جزوه ای که سازمان دانشجویان ایرانی – هلند ( هوداران چریک های فدایی خلق) گرد آورده اند نقل می کنم.

1360 کار اکثریت شماره ی 115

« اقدامات ضد انقلابی باند قاسملو و دیگر نیروهای ضد انقلابی در کردستان به صورت حلقه ای از سلسله توطئه‌های امپریالیسم و ضد انقلاب داخلی... بر شدت حملات خود به نیروهای جمهوری اسلامی در کردستان افزوده است...سازمان ما، در شرایط حساس کنونی وظیفه ی خود می داند که در برابر توطئه‌های رنگارنگ امپریالیسم و ضد انقلاب داخلی در دفاع از انقلاب و جمهوری اسلامی با همه ی توان خود ایستاده گی کند و هم چنین بار دیگر اهمیت هم کاری و هم گامی همه نیروهای انقلابی و مردمی برای دفع این توطئه... تاکید می کند.»

آن نیروهای انقلابی و مردمی که کردستان را به خاک و خون کشیدند چه کسانی بودند، که هم کاری و هم گامی با آنان هم کاری با نیروهای امنیتی و سرکوب گر محسوب نمی شود ؟

8 تیر 1360

اطلاعیه درباره ی انفجار حزب جمهوری اسلامی

« هواداران سازمان هم دوش و هم راه با دیگر نیروهای انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی باید تمام هشیاری خود را به کار گیرند. حرکات شبکه ی مزدوران امپریالیسم امریکا را دقیقا زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح‌ها و نقشه های جنایت‌کارانه ی آنان به دست آوردند، فورا سپاه پاسداران و سازمان را مطلع سازند.»

1360، نشریه ی کار اکثریت شماره ی 122

« ع. ق از تشکیلات مهاباد... هم راه و با عدهای دیگر از رفقا ونیروهای انقلابی تله های انفجاری را در سراسر جاده ی تمرچیان که برای جلوگیری از پیش روی نیروهای جمهوری اسلامی به وسیله ی باند قاسملو کار گذاشته شده بود، خنثا کردند و در نتیجه نیروهای جمهوری اسلامی توانستند این جاده ی استراتژیک را تحت کنترل خود در آورند.» در جزوه ی مورد استناد نام فرد مزبور کامل نوشته شده است، ولی من از آوردن آن پرهیز کردم.

1360 نشریه ی کار اکثریت شماره ی 132

سرکوب بدون مماشات جریان های سیاسی که کمر به شکست انقلاب خون بار مردم ایران بسته اند، از ارکان دفاع از انقلاب است. در این هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد و می بایست اذهان مردد و متزلزل را نسبت به درستی این باور انقلابی، مومن ومتعهد ساخت.»

بهمن 1360 کار اکثریت شماره ی 147

« فداییان خلق ایران و نیروهای حزب توده ی ایران از همان نخستین لحظات یورش مهاجمان ضد انقلابی دوش به دوش مردم و نیروهای بسیج و سپاه و دیگر نیروهای انتظامی شهر با فداکاری در سرکوب و دفع مهاجمان فعالانه شرکت داشتند. دو تن از رفقای ما و حزب در حوادث آمل توسط مهاجمان ضد انقلابی از ناحیه ی شکم و سر مجروح شدند.»

مبشری گرامی باور کن آنان که با این مواضع و ره نمودهای سیاسی سازمان با نیروهای امنیتی هم کاری نکردند به سازمان خیانت کردند و به خود و مردم خدمت. اما به من نیز حق بده که باور نکنم تمام اعضا و هوادران سازمان اکثریت به سازمان خود خیانت کردند، منطقی تر آن است که بپذیریم برخی بودند که به سازمان وفادار بودند و به هم کاری با نیروهای امنیتی پرداختند.


No comments:

Post a Comment